خدانویس

تجربیات و تحریرات یک بنده خدا

خدانویس

تجربیات و تحریرات یک بنده خدا

آنچه در مرز مهران دیدم

واقعیتی که بنده و هزاران زائر دیگر در مرز مهران شاهدش بودیم افتضاحی در ساماندهی امکانات و خدمت رسانی به زوار بود تا جایی که 
1- تنها سرپناه در فاصله 12 کیلومتری مرز تا شهر مهران، مکانی بود که شهرداری تهران احداث نموده بود و خانواده های بسیاری در هوای سرد و روی خاکها شب را به صبح رساندند.
2- وسایل نقلیه در فاصله ای حداقل 8 کیلومتر از مرز متوقف بودند و این مسیر را زوار خسته با پای پیاده و در برخی موارد با سوار شدن بر موتور سیکلت یا وانت برادران مهرانی که پول خون پدرشان را برای این مسیر کوتاه طلب می کردند می پیمودند(البته وسائل نقلیه عمومی رایگان آنقدر انگشت شمار بود که در مقابل خیل جمعیت به حساب نمی آمد).
3- قیمت دریافتی جهت انتقال زوار به شهرهای مختلف هیچ ضابطه ای نداشت بطوری که مثلا برای سفر به تهران یا اصفهان مبالغ مختلفی از 65 تا 100 هزار تومان اخذ می شد و اتوبوس ما 80 هزار تومان گرفت.
4- امکانات تغذیه در محدوده مرز تا شهر مهران محدود به ایستگاه شهرداری تهران بود و در تمام این 12 کیلومتر هیچ خبری نبود.
5- امکانات اسکان و تغذیه در شهر مهران برای زوار بازگشتی از کربلا چیزی نزدیک به صفر بود و هیچ برنامه ریزی خاصی مشاهده نمی شد.
6- تنها ارگانی که کاملا و با برنامه در صحنه حضور داشت یگان ویژه و پلیس ضد شورش بود که برای سرکوب احتمالی زوار با تمام توان و امکانات در صحنه حاضر شده بود.
این بود مشاهدات بنده که البته مربوط به حدود 24 ساعت توقف در مرز و شهر مهران بود و تاریخ آن مربوط به روز اربعین و روز پس از آن است و در مورد ایام بعد و قبلش اطلاعی ندارم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد